سحر سر زد به منزلگاه و ما غافل ز احوال دل مجنون و پیوسته به فکر خویش و خواهان حلول سال نو، احوال نو، با کوله باری پر به سوی یار جانانیم و در این چند روز آینده.
بیا تا هم قسم باشیم و پیمانی ز روی عشق بربندیم و با هم یک صدا گوییم: که ما هستیم.
در بیماری و ظلم و فساد
در زیبایی و رنگینی و حق و رفاه
در بی حالی و درماندگی و فقر
در اوج غرور و قدرت بی منتهای زر
بیا تا هم قدم باشیم تا اوج بلندی های حق
بیا تا راه هم بندیم در اوج شقاوت های درد
بیا تا پیش هم باشیم در هر ثانیه
بیا تا آن زمان که مرگ دست مارا بست
بلند و یکصدا گوییم
ما بودیم و هستیم و نخواهیم مرد
درباره این سایت